جدول جو
جدول جو

معنی چرک گوش - جستجوی لغت در جدول جو

چرک گوش
(چِ کِ)
مادۀ زردرنگی که در سوراخ گوش تولید گردد. (ناظم الاطباء). زهر گوش. تلخی گوش. مادۀ زردرنگ و تلخ و چرب که در گوش پدید آید. ریم گوش. مادۀ زردی که عادهً از درون گوش تراود. صملاخ. صملوخ. (منتهی الارب). وسخ الا ذن. رجوع به چرک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چرم گور
تصویر چرم گور
زه کمان، چرم کمان، وتر، چرم گوزن، چلّۀ کمان برای مثال چو بر شاخ آهو کشد چرم گور / بدوزد سر مور بر پای مور (نظامی۵ - ۷۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترک جوش
تصویر ترک جوش
گوشت نیم پخته، آبگوشت یا خوراک دیگر که گوشت آن نیم پخته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرب گو
تصویر چرب گو
چرب گفتار، چرب زبان، خوش سخن، برای مثال همی رای زد با یکی چرب گوی / کسی کاو سخن را دهد رنگ وبوی (فردوسی - ۲/۲۶۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ وش
تصویر چرخ وش
چرخ وار مانند چرخ، شبیه چرخ در حرکت و گردش
فرهنگ فارسی عمید
(چَ وَ)
چرخ مانند. چرخ وار:
تیر چون در زه نشاندی بر کمان چرخ وش
گفتی او محور همی راند ز خط استوا.
خاقانی.
رجوع به چرخ شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مِ)
کنایه از چله و زه کمان باشد. (برهان). بمعنی زه کمان است. (انجمن آرا) (آنندراج). مرادف چرم کمان و چرم گوزن. (از آنندراج). چله و زه کمان. (ناظم الاطباء) :
چو بر شاخ آهو کشد چرم گور
بدوزد سر مور برپای مور.
نظامی (از آنندراج).
رجوع به چرم کمان و چرم گوزن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ خِ)
رجوع به چرخ گوشت خردکنی و چرخ گوشت کوبی شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
گوشت نیم پخته. (برهان) (ناظم الاطباء). لحم نیم خام چه ترکان نیم خام گذارند و می گویندگوشت مهرا قوت نمی باشد. (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج). کنایه از یخنی نیم خام است. چه ترکان گوشت را نیم خام خورند و نمی گذارند که مهرا سازند و می گویند گوشت مهرا شده را قوت نمی باشد. (انجمن آرا) :
ترک جوشی کرده ام من نیم خام
از حکیم غزنوی بشنو تمام.
مولوی.
بس بجوشیدی در این عهد مدید
ترک جوشی هم نکردی ای قدید.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(گُ هََ بَ)
که صریح گوید. که عادت به گفتار صریح دارد. صریح اللهجه. آنکه گفتنی آشکار گوید و پنهان ندارد. آنکه بی پرده سخن گوید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گُ هََ کَ / کِ دَ / دِ)
رک گو. رجوع به رک گو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترک جوش
تصویر ترک جوش
آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرد گوش
تصویر زرد گوش
منافق مذبذب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترک جوش
تصویر ترک جوش
((تُ))
آبگوشتی که گوشت آن نیم پخته باشد، گوشت نیم پخته
فرهنگ فارسی معین
صریح، صریح اللهجه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
علف صحرایی که در ییلاقات روید و دام ها از آن استفاده کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
گوشت نا مرغوب و دیرپز
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بازی های بومی
فرهنگ گویش مازندرانی